دوش مادر زن به من برخاش کرد هیکلم با چوب آش و لاش کرد
گفت:ای داماد ای آدم نشو حیف آن دختر که من دادم به تو
من نمیدانستم آدم نیستی لایق لطف دومادم نیستی
هر کسی داماد شد در عمر خویش بی گمان یا خر بود یا گاومیش
گفتمش من آدم بوده ام تاج گل بر فرق عالم بوده ام
بعد از روی جوانی خر شدم بابند خانه و همسر شدم
آدم اول کم کمک خر میشود
بعد از آن دچار شوهر میشود
هرکسی کو زن گرفت از بی غمی نام او دیگر نباشد آدمی
غیر شوی حضرت حوا؛که بود
شوهری آدم بر او صد ها درود
حق تعالی نام او آدم گذاشت
چون که این داماد ...مادر زن نداشت
نظرات شما عزیزان: